بازبگوش مامان
یه هفته ای هست خونه باباجون هستیم. خیلی بهت خوش میگذره اخه مامان جون خیلی باهات بازی میکنن وتا خسته شدی از اونها باباجون بغلت میکنن. یه لحظه حاصرنیستی تنها باشی وخودت بازی کنی پسر لوس. دایی هادی هم اومدن پیشت واست باغ وحش وحلقه اوردن. حلقه روبیشتر دوست داری اخه رنگارنگ هستن. اما هیچ اسباب بازی جای طبلکت رو نمیگیره عزیز مامان. ...
نویسنده :
مامان زهره
19:26